به لطف لحظه ای که من ، تو را اشاره می کنم شب سیاه کوچه را پر از ستاره می کنم برای دیدن رخت چه نقشه ای کشیده ام !!! که در قرار اولم ...فقط نظاره می کنم خطوط دست کوچکت نوید زندگانی است.... نه قهوه می خورم دگر نه استخاره می کنم اگر چه در کنار تو به خلوتی... نشسته ام حواس پنچ گانه را ، کمی اداره می کنم در آرزوی فرصتم که جَلد خانه ات شوم همین دلیل روشنی است..که پَر اجاره می کنم به خاطرِ خجالتی که از تو می کشم هنوز...
↧