باید از میان کدامین اصول به دنبال تو می گشتم
من که از تکرار واژه های بی تو گفتن
به دنبال یک مسیر طولانی ام و تو که
صورت داغ خود میان دستانم
آه گفتم دست؟
دست بردار
از این علامات پایدار از تو گفتن
کدامین شعر را به جستجوی تو روان کنم تا برگردی؟
چرا از لبه گلبرگ های آن گل؟
- من نمی آیم؟ چه حرف ها؟ تو کجا مرا....
درست است درست است میان شوق گفتن ها
خاموش مانده ام
رهایت کرده ام
تنها
همین کلمات بی سلاح را دارم
و تو را
به واژه تو رسیده ام
و می توانم یک نقطه بگذارم بر پایان همه خطوط تا ابدیت
به تو که رسیده ام کافیست
و صورت داغ تو را در چند سانتی متری لب هایم
بسیار خوب به نظاره نشسته ام
و شاید تو در میان دریای چشمانم سرگردان
رها کردم و با آن لنج تنها به دریا خواهم زد
دیگر بس است بردار دست هایت را از دور گردنم
من در آغوش فراغ تو
در میان این مزرعه گل های آفتابگردان
گم می شوم....
صبا