در این نوع نوشتن٬ که البته کتاب نیست٬ قصد بر این است که از همه چیز و از هیچ بگویم٬ کاری که همه روز می کنم٬ در اوقات روزانه٬ مثل بقیه روزها٬ کاری پیش افتاده. بزرگراهی موسوم به راه اصلی کلام را پیش گرفتن٬ بی آنکه چیز خاصی موجب تاخیرم شود. البته انجام چنین کاری ناممکن است٬ بیرون رفتن از حریم معنا٬ رفتن به ناکجا٬ فقط حرف زدن و آن هم بدون حرکت از نقطه معینی- خواه از دانایی و خواه از سر غفلت٬ و بعد هم در میانه کوهی از کلمات در هم رسیدن به نقطه ای حادثی٬ ناممکن است. چنین کاری نشدنی است. آدم نمی تواند در عین دانایی نادان باشد. بنابراین ٬ کتابی که به آن اشاره کردم و بدم نمی آمد که مثل یک بزرگراه باشد و به همه جا راه پیدا کند نهایتا ممکن است کتابی شود که قصد رفتن به همه جا را دارد ولی فقط سر از یک جا در می آورد و باز می گردد و از نو ره می سپرد ٬ مثل همه آدمها٬ مثل همه کتابهای البته خاموش٬ ولی خاموشی و لب فرو بستن نوشتنی نیست.
حیات مجسم/ مارگریت دوراس/ قاسم روبین.