Quantcast
Channel: شاعران جاویدان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 805

نامه های جا مانده در گردباد برای رفتن

$
0
0

سلام. گرچه نباید این نامه را بنویسم و در هر حال امیدوارم آن را نخوانی. ایستادگی در برابر هجوم خیالت ایستادگی در برابر یادت عشقت و اینکه تو همیشه چه قدر محکم قدم بر می داری چه زیبا پیش بینی می کنی مرا منقبض کرده است. اینکه کسی تا اعماق وجودت بیاید و درکت کند مبهوتم کرده است. امیدوارم کرده است.

اینکه حتی نسیمت هم که می وزد حال من گره گشا می شود. حتی کلمه ای از تو. حاکی از معجزتیست.  اینکه بر من می بخشی می بخشی می بخشی و من ظرفیت گرفتن ندارم. ترس هم خودش را گم و گور کرده است. آیا چیز بیشتری از من می خواهی؟ آیا چیزی بیشتر از مفتونی اینچنین عاشقانه. و ایا نام دیگری می توان برای این شیدایی گذاشت. و نهایتا چه باعث می شود که وانهمت؟ تویی که چون کوه ایستاده ای؟ تویی که در اعماق خودت را غرق می کنی؟ تویی که می توانم همیشه از حضورت مطمئن باشم. هیچ به این اندیشیده ای که چگونه قلبم را به زنجیر می کشم و چرا؟ چون کار درستی نیست. به همین دلیل احمقانه.

نه ترس نیست. جز اینکه من باید بروم. چون من و تو در نقطه تلاقی بدی هم را دیده ایم. و اندوه البته برای من ناتوان کننده است اما باز هم حرفی نمی زنم. درست مثل این کلمات که ننوشته ام برایت! شاید هم نفرستاده ام برایت! البته رفتنی در کار نیست فقط رفتنی در کار است و تو خودت دریاب. شاید باید برای صلابتت بیشتر از اینها باید نوشت و من حال نویسندگی ام افول کرده است وگرنه صلابت را ساده نمی نوشتم حتما می توانستم با جملات آن را توصیف کنم. اگر نامه ای می اید بگذار بیاید فقط بر حذر باش.

 

صبا

14/5/88


Viewing all articles
Browse latest Browse all 805