بین این افسانهها باید چیزهای مشترکی باشد.
دلیل روشنی ندارم اما فکر میکنم بین این افسانهها باید چیزهای مشترکی باشد. دقیقا نمیدانم چه چیزهایی. شاید شباهت انگشتشان. افسانه هم همینطور. بنابراین ما –من و افسانه- باید خیلی خوششانس باشیم که...
View ArticleArticle 0
پیشاپیش همه باران هابه دیدارت می آیمبی چکمه و بی چترخودت به من آموخته ایبرای دیدن دریادلی د دیگر هیچ محمد رضا عبدالملکیان
View Articleمیثم غفوریان صدیق
"تو"معشوقِ ماضی ِاستمرار،"تو"معبودِ شعرهای گذشتهای. پیش از من، شاعرانی عتیق گلوگاه ِ گریانِ تو را سرودهاند.ای پیش از همیشه و اکنونای پل من چشمهای تو را چگونه نویسم؟چاهِ نفتبر استخوانِ تراش خوردهی...
View Articleتا تو تنها یک دریا فاصله است
کلمات در میانه کوهسمت اشاره توو خورشیددستانی را از میان گرداب ها بیرون می کشدتا تو تنها یک دریا فاصله استمن یک خرچنگ خشک شده میان قاب چشمانتکه شب تا صبحچشمک ها را از دور چراغ می زدندو میان ما...
View Articleنامه های جا مانده در گردباد1
درود. دلم می خواست برات نامه ای بنویسم. درست وقتی درب را گشودی. و من مقابل تو بودم. و تو مقابل من. برای زلزله وجودم آرامش بودی. برای آتشفشانم آتش نشانی. چند کلمه می گوید: من هم.... . چند کلمه هم کلامی...
View Articleنامه های جا مانده در گرد باد برای بازگشتن
فقط با باران عشق می توانستم باز گردم. آیا هیچ توانی برای برخاستن بود؟ وقتی دست های من زنجیر ستارگانی دور بودند و باز هم عود کردم دراین اعتیاد دوباره یادت. دوباره خمار و دوباره بی خویشتن. و اتصالاتی...
View Articleوداع
میخواستم بگویم خداحافظمعشوق دریچه ثانیرو به رویت بنشینمیک بار دیگر به جنگل های میان چشمانتبه قله های بالایی نگاهت نگاه کنمو بگویمآری تو محبوب من بودیاماخداحافظنمی شود که دامن بلند ماهت راپشت تلفن...
View Articleدنیا غلامی
قسم به قلب شکسته ی مدادموقتیز درد خنجرتان افتادمدل زمین گرفت وشیطان دلداری داد به حضرت آدم در منسایه ای تکیه داد ه به درخت انارزنانه گریه می کندشاعرانه گریه می کنددهانش پر از دوستت دارم های نگفته است...
View Articleنگاهی به مجموعه شعر سونات برفی در ر مینور سرودهی مدیا کاشیگر
مدیا کاشیگر (۱۳۳۵، تهران) مترجم، نویسنده، شاعر و فعال فرهنگی است. او تحصیلاتش را تا دیپلم در فرانسه گذراند، اما تحصیل در دانشگاه را در رشتههای معماری و اقتصاد نیمه تمام گذاشت. تاکنون بیش از ۲۰ عنوان...
View Articleدر فراسوی مرزهای تنت
در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست میدارم.آینه ها و شب پره های مشتاق را به من بدهروشنی و شراب راآسمان بلند و کمان گشاده ی پلپرنده ها و قوس و قزح را به من بدهو راه آخرین رادر پرده ای که می زنی مکرر کن.در...
View Articleمیثم غفوریان صدیق
دلتنگی بیش از کنار تو بودن در خواب های تو بودن استغلتیدن به ورطه ی فراموشی و عصیان دگر آزارانه در پیش گرفتنمیخ هیولا بر جای خالی عکس تو بر دیوار این چنین است .شکافی عمیق و باریک بر پیکری سفید که خونی...
View Articleفیروزه رادمنشی
گر آه شدی درد شدی شرمندهمن ضربه زدم شاد شدی شرمنده آن پیکر ناب رفت و سختی آمدگر درد مفاصلت شدم شرمنده بیمار شدم طبیب جانم گشتیخوابیدم و بی خواب شدی شرمنده من کودک شاد وشرّ و شیطان بودمگر سخت شدم بزرگ...
View Articleنامه های جا مانده در گردباد برای رفتن
سلام. گرچه نباید این نامه را بنویسم و در هر حال امیدوارم آن را نخوانی. ایستادگی در برابر هجوم خیالت ایستادگی در برابر یادت عشقت و اینکه تو همیشه چه قدر محکم قدم بر می داری چه زیبا پیش بینی می کنی مرا...
View Articleیدالله شهریاری
بال هایم هوس با تو پریدن دارد بوسه بر خاک قدمهای تو چیدن دارد من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست و از آن روز سرم میل بریدن دارد غالبا آن گذری که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است قیمت عبد...
View Articleعصرانه های دوتایی
عصرانه را باید دوتایی خورد. بهترین عصرانه های دنیا حتما دو نفره خورده شده اند. بهترین عصرانه دنیا هم که باشد تنهایی به آدم نمیچسبد. عصرانه را باید دوتایی خورد، دوتایی جمع کرد و بعد دوتایی رفت... بعدش...
View Articleتماما بودن
شادمانی ام را دلیلیاد توستدست در دست خیالتتویی که بی حضوریت تمام حضور است و منهر لحظه خورشید زندگیمگرمم
View Articleسیمین بهبهانی
و پا من شوریده ی آزرده دل ِ بی سر و پا مندر شهر شما عاشق انگشت نما مندیوانه تر از مردم دیوانه اگر هستجانا، به خدا من... به خدا من... به خدا منشاه ِهمه خوبان سخنگوی غزل سازاما به در خانه ی عشق تو گدا...
View Articleداوود ملک زاده
با زيباترين گلها به ملاقاتام بيااما يادت باشدبه گلفروش بسپاربوي گلها را در باغچهي خودش نگهدارداصلن برايام گل مصنوعي بياورو چند قطره از عطر خودت راكه در آن ميپاشينه، نه، صبر كن!لطفن همهي...
View Articleمحمد_جنت_امانی
مرگ برادر خواب است و عشق خواهر تنی ی شعر ...تو را باید به چه نامی صدا بزنند بعدها !؟که این گونه در من نشسته ای و شاعری می کنی ... دارم به آسمان فکر می کنمبه خدا که تصمیم کبرایش را گرفته استترا آفرید...
View Article