گلی از گلویم روییده است و
بر قلب بلبل آن تیر خورده است
و من از اقیانوس کف دست های تو می نوشم
و شعله های توهم به دو سوی سرم می رقصند
از تردد میان حروف اسم این جماعت خسته ام
با خودم می اندیشم که وقت رفتن است؟
به همین زودی حجم بسته من تمام شد
خدا حافظ
صبا