زیستن در پس اندوه دست های یک درخت گاهی یعنی لبخند زدن تا ابدیت. به سمت چشمانت. آنگونه که من خویشتن را در آنها دیده ای و من تو مرا. ای مهربان میان جنگل ها و دشت های پرگل وجودم قدم زدن با تو . تابیدن و تابیدن و تابیدن ستاره وار در اعماق وجود از وقتی تو را یافته ام عشق را یافته ام و هر روز در حال صعودم در حال بالا رفتن از طناب پرعشق وجود و لبخند تو من وقتی دست در دست همیم و تمام مسیر میرچخماق تا مسجد جامع را می خندیم یا وقتی زیر درخت عشقمان همبرگر دوبل می
↧