با عشق
زیستن در پس اندوه دست های یک درخت گاهی یعنی لبخند زدن تا ابدیت. به سمت چشمانت. آنگونه که من خویشتن را در آنها دیده ای و من تو مرا. ای مهربان میان جنگل ها و دشت های پرگل وجودم قدم زدن با تو . تابیدن و...
View Articleیگانه
سلام بر محبوب دلم مهربان تو را که صدا می زنم برایم باران می فرستی رعد می فرستی لبخندی از جویبار ارزانی می کنی باد می فرستی و هیاهو می کنی تا صدای تو را بر جانم برسانند و من باور می کنم همیشه که با تو...
View Articleحسنا میرصنم
مرد باید شبیه ترین چیز به یک کوه باشد نه کوه کافی نیست مرد باید کوهستان باشد دست هایش کوه شانه هایش کوه اراده اش کوه قولش کوه اما دلش... دلش باید یک درخت هلو باشد! وسط کوهستان که خیال بانو به شاخه هایش...
View Articleفرامرز عرب عامری
در نبودت، خوب خیاطی شدم صبح تا شب چشم می دوزم به در!!! فرامرز عرب عامری
View Articleمعصومه صابر
من می روم... و کلید این خانه دلگیر را، زیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشت! دلتنگ که شدی، آمدی نبودم، نگرد! باران، هرگز شبیه آن چه بود، به آسمان بر نمی گردد... معصومه صابر
View Articleچیستا یثربی
بهترین اتفاق جهان این بود که همدیگر را دیدیم و بدترین اتفاق جهان این بود که خود را به ندیدن زدیم... چیستا یثربی
View Articleراصد انصاری
او سکه کنار لوح تقدیر گذاشت در نقد همه، کلاس تفسیر گذاشت من بودم و هنگامه و الناز، لذا این کنگره روی ما که تاثیر گذاشت! ٭ یا پاسخ این حرف حسابم بدهید یا مثل گذشته قرص خوابم بدهید ماشین و زمین و غیره،...
View Articleداستان سه قطره
ترجمه ی شعر قطرات سه گانه اثر تریللو شاعر ایتالیایی که یوسف اعتصام الملک پدر بانو پروین اعتصامی آن را ترجمه و در مجله ی بهار آن زمان چاپ کرده است ... قطرات سه گانه... روزی هنگام سحرگاهان رب النوع سپیده...
View Article؟
بی اجازه دوستت دارم و این جرم کمی نیست مرا ببخش ؛ اگرچه متهم ردیف اول چشمهای تـــوست ، نه قلب من ... شاعر نامعلوم
View Articleبی اجازه
«بی اجازه دوستت دارم» چشم ازتو اشک ازمن دل ازتو درد ازمن قلب ازتو تپش از من نفس ازتو مرگ اگر باشد انهم ازمن میان هرنفسی که میکشم ،همهمه ای است که ازهمه پنهان.. ازتو چه پنهان.. میان هرنفسی که میکشم...
View Articleناصر پروانی
من و پاییز و رویاییت، دوباره درد بی خوابی نمانده بین شب هایم، شبی آرام و مهتابی نمانده حس زیبای کنارت زندگی کردن گذشته از سرِقلبم ،بدون تو عجب آبی میان قاب چشمانم،شده کمرنگ نقش تو اگرچه در دلم هستی،ولی...
View Articleشاعر؟
⚜⚜⚜⚜⚜⚜ کیست از عشق بی خبر باشد یا که فارغ ز درد سر باشد هر که در عشق غوطه ور گردد حاصلش سوختن ،شرر باشد در سرایی که عقل حاکم نیست رنج و غم ها همه شکر باشد هر که عشقی به دل ندارد گو جان بی عشق ، محتضر...
View Articleمعنا
دیگر حاضرم با تو به اعماق یخبندان بیایم با تو در سیل غرق شوم یا در انتهای اقیانوس فرو روم و اینها همه یعنی خورشید ما را قلب خود برده است صبا
View Articleمسعود فردمنش
کسی آمد که حرف عشقو با ما زد ! دل ترسوی ما هم دل به دریا زد ! به یک دریای طوفانی دل ما رفته مهمانی … چه دوره ساحلش از دور پیدا نیست … یه عمری راهه و در قدرت ما نیست … باید پارو نزد وا داد ! باید دل رو...
View Articleفاضل نظری
خوشبخت، یوسف به سفر رفتهی من است یار سراغ یار دگر رفتهی من است آینده و گذشتهی محتوم من یکیست تقدیر، خنجر به جگر رفتهی من است این چشمهای که بر سر خود میزند مدام فواره نیست، طاقت سر رفتهی من است...
View Articleسنایی
ساقیا مستان خواب آلوده را بیدار کن از فروغ باده رنگ رویشان گلنار کن لاابالی پیشهگیر و عاشقی بر طاق نه عشق را در کار گیر و عقل را بیکار کن گر ز چرخ چنبری از غم همی خواهی نجات دور باده پیش گیر و قصد زلف...
View Articleمجتبی کاشانی
ای که میپرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست عشق یعنی مهر بیچون و چرا عشق یعنی کوشش بیادعا عشق یعنی عاشق بیزحمتی عشق یعنی بوسه بیشهوتی عشق یعنی دشت گل کاری شده در کویری چشمهای...
View Articleفاضل نظری
به دریا میزنم شاید به سوی ساحلی دیگر مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر من از روزی که دلبستم به چشمان تومیدیدم که چشمان تومی افتنددنبال دلی دیگر به هرکس دل ببندم بعد از این خود نیز میدانم به جزاندوه دل...
View Articleمولانا
بیخود شدهام لیکن بیخودتر از این خواهم با چشم تو می گویم من مست چنین خواهم من تاج نمیخواهم من تخت نمیخواهم در خدمتت افتاده بر روی زمین خواهم آن یار نکوی من بگرفت گلوی من گفتا که چه می خواهی گفتم که...
View Articleبیدل دهلوی
عنقا سر و برگیم مپرس از فقرا هیچ عالم همه افسانهٔ ما دارد و ما هیچ زبر و بم وهم است چه گفتن چه شنیدن توفان صداییم در این ساز و صدا هیچ سرتاسر آفاق یک آغوش عدم داشت جز هیچ نگنجید دراین تنگ فضا هیچ...
View Article