«برادلی چاکرز» مزخرفترین بچه مدرسه بود، یک هیولای تمام عیار. هیچ چیز به اندازه تنبیه شدن او، بچههای دیگر را خوشحال نمیکرد. او در کلاس «خانم ایبل» در ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر مینشست، چون دیگر عقبتر از آنجا جایی برای نشستن او نبود؛ تا اینکه «کارلا» به مدرسه آنها آمد ... و برادلی تبدیل به دوست داشتنیترین پسر مدرسه شد. کتاب «ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر»، به توصیف نوجوانی میپردازد که شکستهای پیشین در زندگی و روابط اجتماعی، زندگی وی را کاملا از
↧