اميرحسين تيکنی
سلام!آمده‌ام خداحافظی کنم! مرا ببخشیداگر پاره‌های تنم را جا می‌گذارمخیال بازگشتن ندارم لب و دهانمچشم و گوشمهمه به یادگاری... می‌خواهم تنها برومسبک و آسوده فقط انگشتانم را در جیب‌های پالتوام می‌گذارم...
View Articleصدیقه اسلامی
زنبور ضعيفم ، بله آقا، شكنندهچشمان ِ عسل گون ِ شما خيره كنندهشيرين تر از آني كه در اوصاف بگنجياي طعم ِ لبت ، طعم ِ مرباي ِ كُشندهآن تيله ي چشمان ِ تو آغشته به جنگلدستان ِ تو از تيره ي ِ هر برگ ِ...
View Articleﻓﺮاﻧﮏ اوھﺎرا / 1966 -1926 -
ﺑﺮﮔﺮدان:اﯾﻤﺎن رھﺒﺮ Frank O'Hara، ﭘﯿﺸﮕﺎم ﭘﺮ ﺷﻮر ﺷﺎﻋﺮان «ﻣﮑﺘﺐ ﻧﯿﻮﯾﻮرک» ﺑﻮد؛ ﮔﺮوھﯽ ﮐﻪ ﺷﺎﻋﺮاﻧﯽ ھﻤﭽﻮن، ﺟﺎن اﺷﺒﺮی، ﺑﺎرﺑﺎراﮔﺴﺖ، ﮐﻨﺚ ﮐﻮچ و ﺟﯿﻤﺰ ﺷﻮﯾﻠﺮ از اﻋﻀﺎی آن ﺑﻮدﻧﺪ. اﯾﻦ ﻋﻨﻮان اوﻟﯿﻦ ﺑﺎر ﺗﻮﺳﻂ ﻧﻘﺎﺷﺎن...
View Articleمرضیه فرمانی
قهوه ی ترک تلخ بود و غلیظ ، چشم هایـت به جـــان مـن افتاد هی مچـالـه شدم درون خـــودم ، اسم تو بــر زبــان مـن افتــاد دل ِ تنگم گرفته دور از تو، توی این شهـــر سنـگـی کـوچــک قرص ماه/ی کاملت در حوض...
View Articleامید اقدمی
من عاشق تلفیق بوی خاک و بارانموقتی که از خون کوچه ها را پاک می کردوقتی که مادر گریه... من گریه... جهان گریه...وقتی کسی نصف نصف پدر را خاک می کرد من عاشق بوی مسلسل های خونینماینجا تمام تیر ها عطر پدر...
View Articleامید اقدمی
از بوی تو، از چشم هایت، از تنت رفتماز چشم های خیس بر پیراهنت رفتمرفتم! رها کردم کنارت شعر خواندن رازیر پتو و زیر لب هی فحش دادن را..هستی! ولی تنها میان بسته ی قرصمهستی که من از عکس تو هی چیز میپرسماز...
View Articleامیر پوریا مهری
میان ِ بازی ِ این نور و دود ِ سیگارممنی که از تقدیرم همیشه بیزارممنی که شاهد ِ مرگ ِ دوباره‌ات هستمکجای قصّه نوشتم که دوستت دارم؟کدام قسمت ِ این زندگی برایم بود؟برو! فقط شب ِ رفتن نگو که ناچارمبریدن از...
View Articleحرمت میم
حرفهایم را اینگونه برایت مینویسم درد دلم را چنین برایت میچینم پس بدان که :من داشتم زندگی می‌کردم. مثل این همه آدم دیگر. صبح‌ها کورن‌فلکس می‌خوردم با شیر، حواسم بود که وزنم باید بیشتر شود، حواسم بود که...
View Articleشهراد میدری
عشق وا/بستگی پنجره هایی ست که نیستباز/دم های نفس/گیر هوایی ست که نیستآه از دست اتاقی که تو را کم داردگوشه تا گوشه ی آن خاطره هایی ست که نیستسایه ی خسته ی لم داده به دیوار عزیز !"سرد"گاه از دهن افتادن...
View Articleفریبا خانی
دريا گفت: دل به من بسپار!/دل به او سپردم/ غرق شدم......................................................................................باد...این ربطی به تو نداشت!
View Articleفریبا خانی
ممنون كه آمدينيمه شب از خواب، با صداي تو بيدار شدم ...باد... تند مي‌وزيدي و مي‌وزيدي. بعد هم رگبار بود و صبح، بوي زمين خيس خورده.درخت توت روبه روي پنجره‌ي آشپزخانه ديگر توت ندارد. همه‌ي توت‌ها را تو...
View ArticleClik here to view.
چون بادهای آخر پاییز خسته‌ام
بی توخودم را بیابان غریبی احساس می‌کنمکه باد را به وحشت می‌اندازدجویبار نازکیکه تنها یک پنجم ماه را دیده‌استزیباترین درختان کاج را حتازنان غمگینی احساس می‌کنمکه بر گوری گمنام مویه می‌کنندآهغربت با من...
View Articleاحسان پرسا
پیراهن گشاد به تن کرده ای؟چه خوب ! حالا مرا به داخل پیراهنت ببر !احسان پرسا http://raghsegandomzar.blogfa.com/cat-32.aspx
View Articleمهدي عابدي
پـرشــور پـر شــراره پنـجاه سال دیگـرعاشـق تر از همـاره پنـجاه سـال دیگـردر گنـجـه مي گـذارم دل را کـه نـو بمــانـدتا لحظــه قــرار ِ پنـجاه سـال دیگــراز شیـک پـوش امــروز، مـانـده اسـت...
View Articleحنیف خورشیدی
این چندمین شب است که باران گرفته استاین چندمین شب است که در خانه نیستم نوبت به من رسیده که خود را تهی کنمباید برای جشن ِ وفاتم بایستم ... من بارها برای خودم گریه کرده امشاید برای مرد بزرگی...
View Articleزهرا شعباني
وقتی که حالت از غم دنیا گرفته استحال من و تمام غزلها گرفته است دلشوره های خود بخود چند روز پیشحالا چقدر یکشبه معنا گرفته استبعد از تو جای آنهمه تاب و تب مرامشتی چرا و باید و اما گرفته استاین سرنوشت...
View Articleشوریده شیرازی
هرچه کُنی بُکن، مَـکُـن ترکِ من ای نگار منهرچه بَری بِبَر، مَبَر سنگدلی به کار منهرچه هِلی بــِهِـل، مَـهِـل پرده به روی چون قمرهرچه دَری بــِدَر، مَدر پرده اعتبار منهرچه کــِشی بــِکِش، مَکــِش باده...
View Articleعلیرضا اسفندیاری
پایـــیــــزوفادارترین فصل خداست.حافظه ی خیس خیابان های شهر راهمیشه همراهی می کندلعنتی، هی می بارد و می باردو هر سالعاشق تر از گذشته هایشگونه ی سرخ درختان شهر رامی بوسد ولرزه می اندازد به اندام درختانو...
View Articleمجتبی دهقان
تنی که از روزهات اضافه بیایدشکست جالب خواب است در خستگی بیداریانگار از صورت بی رنگم عکس می گیرمقابهای زیاد در اشغال رویای ممندو دیوارهای زیادی از دستم مجروحبه جیغ درها به سنگینی پاشنه هاسر بر شانه های...
View Article
