وحشی بافقی
دگر آن شبست امشب که ز پی سحر نداردمن و باز آن دعاها که یکی اثر نداردمن و زخم تیز دستی که زد آنچنان به تیغمکه سرم فتاده برخاک و تنم خبر نداردهمه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارمچه کنم که نخل حرمان به از...
View Articleاشتباه از ما بود
“اشتباه از ما بوداشتباه از ما بود که خواب سرچشمه را در خیال پیاله می دیدیمدستهامان خالیدلهامان پرگفتگوهامان مثلا یعنی ماکاش می دانستیمهیچ پروانه ای پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی آوردحالا مهم نیست که...
View Articleعنوان فعلا ذکر نمی شود: این شعر در دست تعمیر
دیگر کلبه ای نمانده استاز سینه های ماتم گرفته اندوهبه آب انبارهای وجود شیر داده اممن مادرمآخر تو دیوانه بازی در می آورییا من؟این سرفه های شکفته پر ماتماز دیوارهای خراب راهتآنچنان که پله پله سبز...
View Articleآنقدر دوست بوده ايم كه ديگر وقت خيانت است
اين روزها اينگونه ام ،ببين:دستم، چه كند پيش مي رود،انگارهر شعر باكره اي را سروده ام پايم چه خسته مي كشدم ،گوئيكت بسته ا زخَم هر راه رفته ام تا زير هركجاحتي شنوده...
View Articleميثم غفوريان صديق
ترا از كتاب هاي عتيقبه عاريت گرفته اموقتي بادها به فرمان سليمان مي وزيدو مرگ موريانه اي بودكه عصاي مردان عاشق را تلي از خاك مي ساختتو راهم چون جادويي از موبدان كهنبه عاريت گرفتماما تو معاصرياز استعاره...
View Articleهوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج یا به قول خودش "سایه"، شعری در رابطه با حضرت ولی عصر (عج) سروده که این جا میتونیم با هم بخونیمش ... "نامدگان و رفتگان از دو كرانه ی زمانسوی تو می دوند هان، ای تو هميشه در ميان در چمن تو...
View Articleفرشته های خدا
دیگر ما خود گردباد شدیم و گردباد ماندیم. و یاد روشنایی های قلب تو را تا ابد به گرد زمین چرخاندیم. گاه ویران کردیم و گاه بردیم. و چشمه های قلب تو تا ابد جاری... مهربان که زمانی که مرده بودیم زنده ساختی...
View Articleاز دل و دیده گرامی تر هست؟(فریدون مشیری)
از دل و دیده،گرامی تر هم آیا هست؟ دستآری، ز دل و دیده گرامی تر: دستزین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان،بی گمان دست گران قدرتر است.هرچه حاصل کنی از دنیا، دستاوردستهرچه اسباب جهان باشد، در روی زمین،دست...
View Articleتنهایی در اعماق
تنهایی در اعماق دهشتناک خنجری بود بر جانمتیری بر قلبمتنها گذارده بودماین راه بی بازگشتبه انتهای بودن می رسیدجایی که انسان به همراه آب ها به کف زمین فرو می رفتمثل آب های له شده آب های بخار شده آبهای...
View Articleوقتی
ویرانه از نگاه تو بر می خیزد تا انگشت تو بر می خیزد از جا راز می شوم و به انگشت تو می پیچم، وقتی اشاره به ویرانی دارد انگشت تو که با نگاه تو بر می خیزد و در صدای خزنده صورت من را می...
View Articleشاعرانگی های این صفحه
شاعرانگی های این صفحهhttp://www.imgrum.org/user/boofekoor6045/1249088962/970843302813101143_1249088962
View Articleکه عاقل شده ام!
حقیت این است که من می توانم تو را سحر کنم. با جادوی خیال و کلمات بلندت کنم. ببرمت وسط اقیانوس شوریدگی.اما جانا بازت نمی توانم برگردانمت و ناچاریم هر دو آن وسط غرق شویم.این است که پاپیت نمی شوم. تو هم...
View Articleسیدعلی اصغرموسوی
حریم عطش را دعای لب زمزمیچو دریا که در اقتباس لغتها، یمیمحرم به نام تو آکنده از زندگیستاگرچه به ژرفای دل، انعکاس غمیسویدای دل را چه رازی، به جز عشق توچو در اشک نامحرمان تا ابد، مَحرَمیبه تنهاییات...
View Articleنامه: مست یا هشیار
ظاهرا من از مستی اولین دیدار به در آمده ام. کمی عاقل شده ام. هشیار اینجا نشسته ام و دارم فکر می کنم تو با من چه کرده ای اما تجربه ها به من می گویند خیلی هم امیدوار نباش. از چه؟ از اینکه من مست نباشم...
View Articleکاملا در جهت عکس حقایق موجود،
دوستان شعر یعنی بازی. شعر یعنی خیال. گرچه منتقدین می گویند درباره شعر نباید توضیح داد اما خواستم بگویم هیچکدام از حرف های اینجا را جدی نگیرید. من البته غرق در خیالم. حالا خیال عشق می تواند یک بازی یا...
View Articleفضای خانه
فضای خانه که از خندههای ما گرم استچه عاشقانه نفس میکشم!، هوا گرم استدوباره «دیدهامت»، زُل بزن به چشمانیکه از حرارتِ «من دیدهام تُرا» گرم استبگو دومرتبه این را که: «دوستت دارم»دلم هنوز به این جملهی...
View Articleفریدون مشیری
چنان که باید و شاید در میان روشنفکران و شاعران ِ نوگرا نتوانست راه خود را باز کند اما در میان مردم عادی کوچه و بازار شعرهایش دهان به دهان گشت. بسیاری یاد عاشقیهای بر بادرفته را با خواندن «بی تو مهتاب...
View Articleمهدی فرجی
ابری بیار از دور _ پر باران _ پرستو جان !عطری بیفشان بر حیاط خانه شب بو جان !من میهمان دارم، مبادا خاک برخیزدحالا که وقت آبرو داری ست جارو جان !اینقدر بی تابی نکن پیراهن نازم !هی روی پیشانی نیا با...
View Article